به گزارش خوبان به نقل از برهان: انگلیسیها ارادهی تجزیهی افغانستان را دارند. این بار معاون پارلمانی وزیر خارجه طرحی را ارائه کرده که طی آن این کشور به هشت منطقه تقسیم خواهد شد. رئیس حکومت مرکزی هم، به جای پست رئیسجمهوری، در منصب نخستوزیری قرار گرفته و نظام ریاستی به پارلمانی تبدیل میشود. ولی این طرح، با «نه» بزرگ افغانها مواجه خواهد شد. چرا که…
انگلیسیها که در تجزیهی کشورهای مشرقزمین سابقهای طولانی دارند، برای تکهتکه کردن افغانستان، دومین طرح خود ظرف 3 سال گذشته را رو کردند. حدود یک ماه قبل خبری مبنی بر ارائهی طرحی برای تقسیم افغانستان به 8 منطقهی خودمختار منتشر شد که بعداً معلوم شد طراح آن شخصی به نام «توبیاس الوود»، نمایندهی جناح محافظهکار و معاون پارلمانی وزارت خارجهی انگلیس، است.
سابقهی طراحان تجزیهی افغانستان در دوران جدید به اواخر دههی 1980 میلادی برمیگردد که کا.گ.ب شوروی در صدد تقسیم این کشور به 2 نیمهی شمالی و جنوبی برآمد. در این طرح مقرر شده بود حوزهی شمالی تحت نفوذ مسکو باشد. این طرح از سوی مجاهدان افغان رد شد و شوروی با عقبنشینی از افغانستان به ورطهی فروپاشی افتاد. از این طرح به عنوان پلان A تجزیهی افغانستان یاد میشود. دومین طرح تجزیهی افغانستان را «روبرت بلک ویل»، سفیر سابق آمریکا در هند، در جولای 2010 مطرح کرد. در این طرح جنوب افغانستان به طالبان واگذار میشد و شمال این کشور در اختیار دولت کرزای میماند، به شرط اینکه آمریکا بتواند در افغانستان پایگاهی نظامی احداث کند و طالبان مزاحمش نشود.
جالب است بدانیم که طراح اصلی این نقشه هم 2 انگلیسی بودند. «نک کلگ»، رهبر حزب لیبرال، و همحزبیاش، «پدی اشداون»، در سپتامبر 2009 این طرح را ارائه کردند و خواستار تجزیهی افغانستان شدند. پلان B تجزیهی افغانستان هم با مخالفت مردم و نیروهای جهادی به جایی نرسید.
انگلیسیها، که فکر تجزیهی کشورها از سرشان خارج نمیشود، این بار از طریق «توبیاس الوود» طرح دیگری را رد کردهاند که به پلان C معروف شده است. بر اساس این طرح، افغانستان به 8 منطقه تقسیم میشود و ادارهی هر منطقه را یک شورا با نظارت یک یا 2 کشور خارجی بر عهده میگیرد. رئیس حکومت مرکزی هم، به جای پست رئیسجمهوری، در منصب نخستوزیری قرار میگیرد.
به این ترتیب، نظام ریاستی به پارلمانی تبدیل میشود تا کاملاً تحت اختیار حکام فدرال باشد؛ چرا که نمایندگان مجلس، که از مناطق مختلف افغانستان انتخاب میشوند، مجبورند با حاکمان مناطق خود هماهنگ باشند و نخستوزیر هم باید از آنها رأی بگیرد.
در طرح انگلیسیها ادارهی چند منطقه از این مناطق به طالبان سپرده میشود. احتمالاً منظور از چند منطقه، سپردن هر منطقه به یکی از شاخههای طالبان است؛ به ویژه اینکه اکنون ملاعمر با آمریکاییها همراه است، اما دیگر گروهها مخالف اشغالگران هستند.
بر اساس طرح الوود، افغانستان به 8 قطب اقتصادی به مرکزیت کابل، قندهار، هرات، مزار شریف، قندوز، جلالآباد، خوست و بامیان تقسیم میشود. بهانهی الوود برای ارائهی چنین طرحی بروز مناقشات قبیلهای و فساد، پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، است که به هرجومرج میانجامد؛ اما واقعیت چیز دیگری است، ضمن اینکه ارائهی این طرح، توهین به ملت افغانستان و تعیین تکلیف برای آنهاست.
گفته میشود که در سال 2013 آمریکا به دنبال افزایش نفوذ خود در همسایگان جنوبی روسیه و غربی چین خواهد بود و به همین دلیل، اوضاع افغانستان، حتی به صورت موقت، باید آرام شود. بنابراین طرح چنین مسائلی اگر در کوتاهمدت به تجزیه هم منجر نشود، به دنبال مشغول کردن مبارزان ضداشغالگری به مباحث سیاسی است.
آمریکا و انگلیس نگران آن هستند که پس از خروجشان، افغانستان به دست نیروهای جهادی بیفتد و مردم آنها را به جای حاکمان فعلی انتخاب کنند. یادمان نرود که آمریکا در سال 1996 به طالبان کمک کرد تا با شکست نیروهای جهادی بر افغانستان حاکم شود و وقتی در سال 2001 آنها را در خطر سقوط دید، افغانستان را اشغال کرد و یک دولت سکولار بر سر کار آورد.
اکنون به دلیل اثبات ناکارآمدی دولت تحتالحمایهی آمریکا، مردم افغانستان به یاد دلیرمردان جهادی همچون احمدشاه مسعود، برهانالدین ربانی، ژنرال داود و امثال آنها میافتند و خواهان روی کار آمدن چنین کسانی هستند، اما آمریکا و انگلیس چنین چیزی را به نفع خود نمیدانند. پس با طرح «فدرالیسم اقتصادی» در صدد تقسیم قومی افغانستان و ایجاد زمینهی تجزیهی این کشور برآمدهاند.
اکنون سؤال اینجاست که آیا افغانستان تجزیه خواهد شد و امکان چنین چیزی وجود دارد؟ پاسخ این مسئله یک «نه» بزرگ است. دلایل این «نه» بزرگ به انگیزههای قومی، ملی و مذهبی موجود در افغانستان برمیگردد. بر اساس آمار، حدود 38 درصد[1] جمعیت افغانستان را پشتونها تشکیل میدهند. در میان این قوم، عقیدهای مبنی بر تشکیل حکومت پشتونی در کل افغانستان و حتی برخی مناطق کشورهای همسایه وجود دارد که ضد هر گونه تجزیهی افغانستان است. به این ترتیب، اولین مانع بزرگ تجزیهی افغانستان، پشتونها و به ویژه طرفداران «پشتونیسم» هستند.
مردم افغانستان، بر خلاف گروههای قدرتطلب قومی و مذهبی، آن چنان جدال قومی با یکدیگر ندارند. امروز اولویت ملت افغانستان خلاصی از جنگ و خونریزی است، حال آنکه به دلیل وجود نظام طایفهای و قبیلهای، تقسیم کشور دردی را دوا نخواهد کرد، بلکه بر مشکلات خواهد افزود. ضمن اینکه مجاهدان افغان، چه سنی و چه شیعه و از اقوام مختلف، همواره بر وحدت تأکید کردهاند. با توجه به نفوذ بالای آنان، تحقق تجزیهی افغانستان رؤیایی باطل است، چرا که آنان هرگز چنین اجازهای را نخواهند داد.
طالبان، به ویژه از نوع غیرآمریکاییاش، مانع دیگری است. این گروهها، که اکنون نام طالبان را بر خود نمیگذارند، حکومت بر کل افغانستان را خواهان هستند. گروه حکمتیار (حزب اسلامی) یکی از آنهاست که با حضور آمریکا مخالف است و خواستار اخراج آنان از کشور، انحلال دولت فعلی و برگزاری انتخابات مجدد بدون مداخلهی آمریکاییها میباشد.
منابع طبیعی افغانستان یک مانع اساسی بر سر راه تجزیهی این کشور است. بیشتر منابع طبیعی افغانستان در مناطق شمال، غرب، شمال غربی و به طور کلی در نیمهی شمالی کشور قرار دارد. با منطقهای شدن کشور، دست بسیاری از مردم افغانستان از منابع کشورشان کوتاه میشود. بنابراین مردم با چنین چیزی موافقت نخواهند کرد. بر اساس آمارهای ارائهشده، 95 درصد صنایع، 70 درصد بازرگانی و 70 درصد کشاورزی و دامداری در نیمهی شمالی کشور قرار دارد.
در کشورهایی که نظام فدرال در آنها ایجاد شده است وجود یک اقتصاد قدرتمند و یک ارتش نیرومند نیاز قطعی است؛ در حالی که افغانستان تا سال 2014 صاحب هیچ کدام از اینها نخواهد بود. بنابراین نخستوزیر به مقامی تشریفاتی تبدیل میشود که ارادهای نخواهد داشت. به این ترتیب، دعوای بین مناطق و دعواهای درونی منطقهای، در غیاب دولت مرکزی قدرتمند و ارتشی مقتدر، به هرجومرج خواهد انجامید. بنابراین مردم و مسئولان افغان تن به طرحی چنین خطرناک نخواهند داد.
شاید به این دلیل بود که طراح تجزیهی افغانستان، با عقبنشینی از موضع اولیه، طرح خود را گزارشی محرمانه و بر اساس سلایق افغانیها خواند و اعلام کرد که به دنبال تجزیهی افغانستان نیست. نظام فدرال قانون اساسی خاص خود را میخواهد که تدوین آن، با مشکلات ذکرشده، در مدت زمان باقیمانده تا سال 2014 غیرممکن است.
غربیها به هر نحوی میخواهند افغانستان را آرام کنند تا به سراغ طرحهای خود در آسیای مرکزی بروند. کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان اعلام کرده که روند مهاجرت افغانها به تاجیکستان در حال افزایش است و این یعنی اینکه زمینه برای دستاندازی آمریکا به بهانهی مبارزه با تروریسم انتقالیافته از افغانستان به آسیای مرکزی در حال فراهم شدن است. گفته میشود که در سال 2013 آمریکا به دنبال افزایش نفوذ خود در همسایگان جنوبی روسیه و غربی چین خواهد بود و به همین دلیل، اوضاع افغانستان، حتی به صورت موقت، باید آرام شود.
بنابراین طرح چنین مسائلی اگر در کوتاهمدت به تجزیه هم منجر نشود، به دنبال مشغول کردن مبارزان ضداشغالگری به مباحث سیاسی است. انگلیسیها همیشه دنبال تجزیهی افغانستان بودهاند، اما ممکن است در حال حاضر این طرح را برای انحراف افکار عمومی ارائه کرده باشند. از طرف دیگر، به دلیل حضور پررنگ آلمان در مسائل افغانستان، که با چراغ سبز آمریکا انجام شد، انگلیسیها ـکه خود را صاحب این کشور میدانندـ به دنبال به دست آوردن دست بالاتر در معادلات افغانها هستند.
مردم افغانستان از آمریکا بیزارند و حکومت فعلی را دستنشاندهی واشنگتن میدانند؛ به ویژه اینکه حکومت فعلی در بهبود اوضاع ناتوان بوده است. در حال حاضر قیمت سوخت، به دلیل معاملات سودآور دلالان با نیروهای ناتو، بسیار بالاست و به تبع آن، بقیهی قیمتها افزایش چشمگیری داشته است. فساد مالی و اداری در دستگاههای دولتی موج میزند و ناامنی در سراسر کشور وجود دارد. آمریکاییها اعلام کردهاند که حضور بلندمدت خود را تا سال 2024 حفظ خواهند کرد و دولت افغانستان با اعلام اینکه توانایی برقراری امنیت تا 15 سال آینده را ندارد، به خارجیها برای ادامهی اشغال چراغ سبز نشان داده است.
طرح مذاکره با طالبان هم به بحث تقسیم قدرت ربط دارد. در واقع غربیها با پیشنهاد ادارهی مناطقی از افغانستان به طالبان در پی آوردن آنان پای میز مذاکرهاند. البته منظور از طالبان در اینجا همان شاخههای مخالف آمریکاست، وگرنه امثال ملاعمر که با آمریکا معامله کردهاند و برخی دیگر هم سالهاست اسلحه را زمین گذاشتهاند و تجارت پیشه کردهاند. در این بین، بازماندگان جهاد با شوروی، که در 10 سال گذشته کاریترین ضربات را به آمریکا زدهاند و از آنان به عنوان «جنگسالار» یاد میشود، هیچ گاه پای میز مذاکره نمینشینند و اجازهی تجزیهی کشورشان را نخواهند داد.
به دلیل همین پایمردیهاست که چند نفر از آنها در سالهای اخیر ترور شدهاند تا مانع راه آمریکا نباشند. با این حال، ادامهدهندگان راه آنان هنوز هستند. مردم و مجاهدان افغان امکان تجزیهی افغانستان را برای همیشه از بین بردهاند و منطقه باید خودش را برای روی کار آمدن یک حکومت جهادی در افغانستان در آیندهای نزدیک آماده کند.
نظری ثبت نشده است