به گزارش خوبان به نقل از آستان خبر، گفتگوی زیر مربوط است به هنرمند جوان خالق “سنجاق بازیهای عاشقانه” که هنر و ذوق خاصی به بیان احساسات درونی خویش از طریق سنجاق قفلی کرده است.
خودتان را معرفی کنید
بنده مجید صفری سخاوت متولد سال 1364 و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد فیزیک اتمی و مولکولی و ساکن شهرستان لنگرود از استان گیلان هستم.
از بچگیتان بگوئید
من از سن هفتسالگی نقاشی با مداد رنگی را آغاز کردم و در سن 12 سالگی وارد گرایش طراحی شدم.
بهصورت حرفهای؟ یعنی مقامی در مسابقات مختلف هم شرکت کردید؟
بله من مقام اول در رشته نقاشی با مداد رنگی در استان گیلان در سال 1374، مقام سوم در رشته نقاشی با مداد رنگی در سطح شهرستان لنگرود در سال 1374، مقام دوم در رشته طراحی در استان گیلان در سال 1380، مقام اول در رشته نقاشی با مداد رنگی در سطح شهرستان لنگرود در سال 1381، مقام سوم در رشته طراحی در استان گیلان در سال 1381 را کسب کردم.
بهجز نقاشی کار دیگری هم انجام میدادید؟
از سال 81 به یادگیری ساز سنتور همت گماشته و توأماً به آموختن نرمافزارهای گرافیکی پرداختم. از همان دوره به عکاسی علاقه زیادی داشتم تا اینکه در سال 89 این فرصت دست داد تا این رشته را بهصورت جدی دنبال کنم و تا امروز آن را ادامه دهم. علاقه زیادی به عکاسی ماکرو، طبیعت و همچنین عکاسی مفهومی دارم و تقریباً فعالیتهای عکاسی من در این سه ژانر دنبال میشود.
به کار دیگری هم علاقه دارید.
بهجز فعالیتهایی که پیشتر ذکر شد، من علاقه زیادی به گوش کردن به موسیقی سنتی و همچنین ورزش فوتبال دارم.
در رشته درسی خودتان تحقیقاتی داشتید؟
همانطور که عنوان نمودم بنده فارغالتحصیل کارشناسی ارشد فیزیک اتمی و مولکولی نیز در این زمینه مقالاتی نیز در کنفرانسهای ملی و ژورنالهای خارجی و همچنین پروژههای تحقیقاتی را ارائه دادهام.
برای کار گرافیک و عکاسی دورهای رفتید؟
خیر دورهای ندیدم و بامطالعه مقالات و کتابهای مرتبط آنها را یاد گرفتم و هماکنون نیز بهعنوان طراح و گرافیست مشغول فعالیت هستم.
در مورد کارتان توضیح دهید
فکر میکنم متنی که برای مجموعهام نوشتهام خود گویای این سؤال باشد
“سنجاققفلیها را دوست دارم، از همان کودکی دوستشان داشتم. بیمنت بانی وصلتاند اما خودشان بی وصل میمانند، خــم میشوند اما خــم به ابرو نمیآورند، زنگ میزنند اما زنگار بر دلشان نمینشیند. تیزند، یکرنگاند، ساده و بیآلایش. دوستشان دارم نه به خاطر اینکه ضامن بالش یا لحاف و تشکهایمان بودند، نه! چون باوجود فلزی بودنشان، تجلی صفات زیبای انساناند. همتم بر آن بود تا در حد توان، آنان را در قالبی دیگر به منصه ظهور برسانم. خدا را چه دیدید، شاید در این میان خاطرهای مشترک هم مرور شد… م.ص.سخاوت”
ایده این کار چطور به ذهنتان رسید؟
قبلاً عکسی در اینترنت دیده بودم که به سنجاققفلی حالت داده بودند پسازاینکه کتاب سنجاققفلی نوشته علی ابراهیم کافوری را دیدم به این فکر افتادم که به سنجاقها در کالبدی انسانی شخصیت دهم. اولین عکسی که گرفتم شاید این هدف را نداشتم تنها کنجکاوی بیش نبود اما بعد تصمیم گرفتم که روایتی را از دغدغههای روزمره به زبان سنجاقی قفلیهای کوچک را در موقعیتها و حالات مختلف نقل کنم که با همفکری دوست هنرمندم خانم باران نیکراه نام این مجموعه را “سنجاق بازیهای عاشقانه” گذاشتم.
نخستین عکسی که از کارتون گرفتید روبه یاد دارید؟
اولین عکسی که در این مورد گرفتم و یا بهتره بگم تولد عکسهای سنجاقی، (شهریور ۹۳) عکس زیر است:
با کدام کارت بیشتر ارتباط برقرار میکنید؟
عکسی که یک سنجاق کلافه از دغدغههای به داخل شیشهای پناه برده تا شاید لحظهای شاید اندک با خود خلوت کند. شاید همه ما نیز در زندگی عادی خود گاهی به این حال و هوا احتیاج داریم.
به فکر تجاری کردن این کار هستید؟
راستش چرا که نه اما هنوز فرصت و حمایتی صورت نگرفته است.
چگونه آثارتان را میتوان دنبال کرد؟
تنها جایی که آثار من رو قرار دادم در اینستاگرام من است که به آدرس زیر میباشد:
instagram.com/majid.sekhavat
کلام آخر؟
ترجیح میده جواب این سوال و با شعری از سعدی به پایان برسونم
بماند سال ها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی
غرض نقشیست کز ما باز ماند
که هستی را نمی بینم بقایی
انتهای پیام/48
سوت بازی مس کرمان و تراکتور تبریز به میلاد موسوی رسید
کیان شیرزاد به تیم فوتبال نونهالان ملوان بندرانزلی پیوست
۲۲ هزار جلد کتاب در کتابخانه عمومی خمام موجود است
اهدای اعضای بدن شهروند گیلانی؛ نجاتبخش ۳ بیمار بدحال
تیمهای فوتبال اتحاد خمام و شاهین خشکبیجار به تساوی بدون گل رضایت دادند