یک: بر دستگاه قضایی فرض است که با آقایان سرگشاده، جاسبی و به ویژه «م. ه» اصلا کاری نداشته باشد، چرا که حکایت بعضی قصه ها، آمدیم و با غارتگران بیت المال برخورد کردیم و ایشان متاثر از برخورد قوه قضاییه، از اسلام و انقلاب اسلامی زده شده، به مخالفان ولی فقیه تبدیل شدند. در آن صورت تکلیف چیست؟! آیا این ظلم به جذب حداکثری نیست؟! به راستی! مخالفت با امر ولایت تا کجا؟ آیا درست است که دستگاه قضایی همین طور کشکی کتره ای برای نظام دشمن بتراشد؟! وقتی خیلی راحت می توان کار فرهنگی کرد و امور را زیربنایی فیصله داد، چرا عدالت؟! چرا تنگ نظری؟! اندازه چیز نمی فهمند این بچه های جنبش دانشجویی که به قوه قضاییه فشار می آورند تا با عوامل واحد نامرئی آکسفورد(!) برخورد کنند. گیرم یکی رسما دزد است؛ آیا ما حق داریم از یک دزد ناقابل، یک دشمن قابل بتراشیم؟! نظام باید آنقدر ظرفیتش بالا باشد که حتی «م. ه» را جذب کند. این هنر نظام است و الا رسیدگی به بی عدالتی و دزدی که حضرت علی هم بلد بود!
دو: از جمله کارهای زیربنایی می تواند این باشد؛ دانشگاه آزاد را از اول دوباره تاسیس، و به ۲ واحد مرئی و نامرئی تقسیم کنیم. واحدهای نامرئی برای تیغیدن مردم در ایام فتنه، واحدهای مرئی برای تیغ زدن مردم، مابقی ایام سال.
سه: بر فرض که دانشگاه آزاد واحد آکسفورد وجود خارجی نداشته باشد؛ «م. ه» که هست! او که وجود خارجی دارد و اتفاقا دقیقا در همین «خارج» است که وجود دارد و چه خوب که در خارج است و الا اگر داخل بود، قوه قضاییه چگونه می توانست ادعا کند که او را می خواهد به کشور برگرداند؟! لذا آنچه مهم است تیغیدن «م. ه» از جایی است که وجود خارجی ندارد! خودتان قضاوت کنید که اگر دانشگاه آزاد واحد آکسفورد وجود خارجی داشت، چی می شد؟!
چهار: این جمله را اگر توانستید ۵ بار پشت سر هم و تند تند بگویید، جایزه تان وجود خارجی پیدا می کند؛ «نیست، اینقدر تیغیده، بود چقدر می تیغید؟!» این یکی جمله را اما حفظ کنید که برای خودتان خوب است: «دانشگاه آزاد واحد آکسفورد وجود خارجی دارد، آنچه فی الواقع وجود خارجی ندارد، عدالت اسلامی واحد آقازاده هاست!»
پنج: اتفاقا خوب است واحد آکسفورد دانشگاه آزاد وجود خارجی ندارد؛ همچین دانشگاهی جز یک مشت انگلیس پرست دله دزد، چه خروجی دیگری می توانست داشته باشد؟!
شش: هر چند ما خودمان زخم خورده جریان انحرافی هستیم، اما این یکی را یواشکی می نویسم: اگر «م. ه» آقازاده فتنه نبود و اصحاب انحراف بود؛ آیا با «م. فلان خسروی» مرتبطش نمی کردند و باز هم قسر درمی رفت؟ نه دیگه… خداوکیلی گفتم!
هفت: در جفت این کشورها نه اینکه آقازادگی کلا پدیده ای میمون و مبارک تلقی می شود، پیشنهاد می کنم میان اهرام ثلاثه مصر و تخت جمشید ایران، صیغه خواهرخواندگی خوانده شود.
هشت: سابق بر این جناب دامت برکاته از چیزهای مرئی کلی ناگفته داشت، وای به حال این یکی که نامرئی است. دیر نیست عالیجناب اظهار لحیه کنند: دیدن دانشگاه آزاد شعبه آکسفورد چشم بصیرت می خواهد!
دانشگاه آزاد شعبه آکسفورد! تو نبودی، اما «م. ه» بود و ما را تیغ زد و رفت که… رفت که برگردد. هر جا سخن از «م. ه» باشد، آنجا حتما دانشگاه آزادی هست که بعدا نباشد! مهم، تیغیدن اولش است هنگام وجود!
انتشار یافته:۲
نام شما...
| 2012/06/25 - 20:19
نام شما...
| 2012/06/26 - 12:43