به گزارش خوبان، پنج دوره خانم گل لیگ ایران شد و لقب سارادونا را به همراه دارد، لقبی که از دوران حضورش در فوتسال به او داده شد. تلخ و شیرینیهای بسیاری در فوتبال بانوان چشیده و مصاحبه او علیه مسئولان وقت باشگاه ملوان انزلی باعث انحلال تیمش شد.
مصاحبهای که حقیقت تلخ فوتبال زنان را مطرح کرد و تبعات سنگینی به دنبال داشت. از حرفایش علیه مسئولان پشیمان نیست و میگوید رو سیاهی به خودشان ماند و ملوان با محبوبیت بیشتری به مسابقات برگشت و چهار هزار تماشاگر در هر شرایطی تیم را تنها نمیگذارند.
تیم ملوان به یک نماد برای فوتبال زنان ایران تبدیل شده و سارا قمی، کاپیتان تیم ملی پس از دو سال بار دیگر در این تیم حضور دارد اما مشکلات مالی هنوز پابرجاست! پر افتخارترین تیم لیگ برتری زنان بار دیگر در آستانه فروپاشی قرار دارد.
سارا قمی به همراه سایر ملی پوشان عزم خود را جزم کردهاند تا یک رؤیا را به حقیقت تبدیل کنند، رویایی که در سال ۲۰۱۲ به دلیل مسائل غیر فوتبالی و به دلیل حفظ حجاب اسلامی، شانس صعود به مرحله سوم رقابتهای انتخابی المپیک از آنها گرفته شد.
کاپیتان که روزهای سختی را در فوتبال گذرانده اعتقاد دارد شرایط بسیار متفاوت شده و فدراسیون بهترین امکانات را در اختیار تیم ملی گذاشته و زمان آن رسیده تا به هدفشان برسند و اگر این اتفاق رخ ندهد شرایط برای فوتبال زنان سخت خواهد شد.
او که پنج دوره خانم گل لیگ ایران است در تیم ملی با صلاحدید کادر فنی در پست غیر تخصصی اش بازی میکند، اعتراضی به این موضوع ندارد چرا که باور دارد سرباز تیم ملی است و خودش را نادیده میگیرد. ناشناخته بودن فوتبال زنان در تهران نسبت به شهرستانها، شروع فعالیتش با ایراندوست و ملوان، انحلال ملوان، حضور مشاوران فنی مرد در کنار تیم ملی، وخیم شدن شرایط فوتبال زنان در صورت عدم صعود به مرحله سوم رقابتهای انتخابی المپیک و… بخشهایی از صحبتهای مطرح شده بود.
* فوتبال بازی کردنم عجیب بود
از زمانی که بزرگتر شدم و خودم را شناختم دیگر با پسرها فوتبال بازی نکردم. روستای ما در سه کیلومتری بخش خمام بود که در حال حاضر پس از ۱۵ سال جزئی از خمام شده است. خانه ما روستایی محسوب میشد، فوتبال بازی کردنم برای اهالی روستا عجیب بود، کمی هم که بزرگتر شدم، فوتبال بازی کردنم برای آنها سوال شد. بزرگترین شانسم حمایت قاطعانه پدرم بود و برابر واکنش مردم روستا ایستادگی کرد. کم کم همه متوجه علاقه من به فوتبال شدند و اگر کسی راجع به بازی کردنم با پسران انتقاد میکرد، سایرین نیز به حمایت از من عکس العمل نشان میدادند و میگفتند خلاف که نکرده فقط فوتبال بازی میکند. کم کم با بالا رفتن سنم دیگر نمیتوانستم فوتبال با پسران را ادامه دهم. این صحبتها به زمانی بر میگردد که من فقط ۱۲ سال داشتم.
* آرزو داشتم مثل خداداد دل مردم را شاد کنم
کلاس پنجم ابتدایی بودم که تیم ملی ایران با استرالیا بازی داشت. در آن دوران علاقه زیادی به فوتبال داشتم اما پس از گل خداداد عزیزی به استرالیا، عشق و علاقه ام به فوتبال هزاران برابر شد چرا که مردم بسیار خوشحال بودند. با خودم گفتم یعنی میشود یک روز مانند خداداد عزیزی باعث خوشحالی دل مردم شوم؟ اوایل با خودم میگفتم که تو دختر هستی و این چیزها امکان پذیر نیست. پس از گذشت سالیان و رسیدن به اهدافم دیدم که هیچ چیز غیر ممکنی وجود ندارد و از این بابت خوشحالم که بالاخره به چیزی که علاقه داشتم رسیدم. حداقل از بازی کردن فوتبال بسیار لذت می برم. آن هم رشتهای مانند فوتبال که سختیهای خود را دارد اما به هر ترتیب از پس آن برآمدم. سختیهای بسیاری کشیدم.
* لقب سارادونا از فوتسال به من داده شد
آن زمان هنوز فوتبال بانوان در ایران راه اندازی نشده بود اما اواخر سال ۷۸ فوتسال وارد ایران شد و سال ۷۹ فعالیت در استان گیلان آغاز شد، شروع فعالیت من نیز در همین دوران در فوتسال شکل گرفت و چون خانم گل استان شدم، لقب سارادونا را به من دادند.
* مریم ایراندوست را نمیشناختم
سال ۸۳ شنیدم که زمزمههای آغاز فعالیت فوتبال بانوان در ایران شروع شد و شهرها در حال تیمداری از این رشته هستند. قرار بود تیم ملی جوانان فعالیتش را آغاز کند اما پس از گذشت مدت زمانی، این امر متوقف شد. در این دوران همچنان در استان گیلان حضور داشتم. با فرشته شجاعی تماس گرفتم و گفتم خبری از تیم ملی نیست اما شنیدهام که شهرستانها قرار است در این بخش تیمداری کنند. علاقه مند هستم تا در تهران حضور داشته باشم، شجاعی گفت در تهران تیم نداریم اما شنیده ام که مریم ایراندوست قرار است تیم ملوان انزلی را راه اندازی کند. تا آن زمان من مریم ایران دوست را نمیشناختم. قرار شد با ایراندوست تماس بگیرم و این کار را انجام دادم.
* نمیتوانم با فردی مانند ایراندوست کار کنم!
ایراندوست در برخورد نخست بسیار مربی جدی ای است وقتی او را دیدم گفتم که نمیتوانم با ایران دوست ادامه دهم، من کله شق و غُد هستم و نمیتوانم با فردی مثل ایراندوست کار کنم. ایراندوست اعلام کرد که باید برای حضور در تیم ملوان تست بدهم. تست دادن برای من که مدام در استان گیلان خانم گل میشدم کمی سخت بود. هم سن کمی داشتم و هم تست دادن برایم خوشایند نبود و هم اینکه عاشق این بودم که به سمت فوتبال بروم. از ابتدا نیز به عشق فوتبال وارد فوتسال شده بودم. با خودم گفتم یا غرورم را انتخاب کنم و یا به دنبال هدفم بروم. پس از کلی کلنجار رفتن با خودم گفتم حالا که قدم در این راه گذاشتی باید تا آخر ادامه دهی. تست را دادم و ایران دوست مرا پذیرفت و این شد که از اواخر ۸۴ استارت فعالیتم را در تیم ملوان زدم و تا دو سال پیش که آن اتفاق تلخ (انحلال تیم ملوان) رخ داد از این جدا شدم. خوشبختانه امسال بار دیگر در این تیم حضور دارم.
* خوابگاه بانوان به خوابگاه سوسکی معروف بود
از زمان شهرزاد مظفر، اواخر سال ۸۵-۸۶ به اردوهای ملی دعوت شدم. سال ۸۸ نیز کتایون خسرویار در کنار ایراندوست در تیم ملی حضور داشت که آن زمان به دلیل حجاب اجازه بازی به تیم ملی در مرحله دوم انتخابی المپیک داده نشد و همین باعث شد که خسرویار از عرصه بازیگری کنار برود. از سال ۸۸ در ترکیب ۱۱ نفره قرار گرفتم و اولین اعزام را تجربه کردم. شرایط تیم ملی در ابتدا بسیار سخت بود. امکانات خوبی در اختیار نداشتیم. اردوهای ملی در خوابگاه بانوان برگزار میشد. امکانات امروز را به هیچ عنوان در اختیار نداشتیم. ۱۵ روز در اردو حضور داشتیم. خوابگاه بانوان معروف به خوابگاه سوسکی بود یعنی شرایط بدی داشت. چون این رشته تازه وارد ایران شده بود، خیلی حمایت نمیشد. رشته نوپایی بود اما با عشق تمرین میکردیم. بازیکنان برای یک دست لباس تیم ملی جان میدادند. خودم زمانی که وارد فوتبال شدم هنگام خواب آرزو میکردم حتی برای یک بار که شده در اردوهای تیم ملی حضور داشته باشم و لباس تیم ملی را تن کنم.
* تنها سه دوش برای ۳۰ بازیکن وجود داشت!
سال ۸۵-۸۶ که در اردو حضور داشتیم، محل اسکان خوابگاه تا غذاخوری یک فاصله زمانی ۱۵ دقیقهای بود و فقط یک پرس غذا به ما داده میشد که چون تایم رفت و برگشت به سالن غذاخوری زیاد بود غذا کاملاً هضم میشد و وقتی در خوابگاه حاضر میشدیم دوباره گرسنه بودیم (با خنده). ۳۰ بازیکن در خوابگاه حضور داشتند و تنها سه دوش وجود داشت. الان شرایط خیلی بهتر است و قابل مقایسه با آن دوران نیست. در یک سال اخیر شرایط تغییر چشمگیری داشت. قبلاً یک تا دو ماه مانده به آغاز رقابتهای بین المللی، تیم ملی بسته میشد اما الان نزدیک به حدود دو سال است که اردوهای تیم ملی به طور منظم برگزار میشود و اگر به حق بخواهم صحبت کنم صوفی زاده تلاش بسیاری برای فوتبال زنان انجام میدهد. برای اعزام شدن تیم ملی به تورنمنت هند، صوفی زاده دوندگیهای زیادی انجام داد. شاید تا آخرین لحظه بازیکنان استرس لغو سفر را داشتیم اما صوفی زاده نگذاشت این اتفاق بیفتد. خوب است که در فوتبالمان چند مدیر مانند صوفی زاده داشته باشیم که دلشان برای فوتبال بانوان بسوزد و از آن حمایت کند.
* تمرین روی چمن مصنوعی ظلم بود
در تیم بزرگسالان به شخصه کی روش را در کنار تیم ملی ندیدم اما حضور او در تیم جوانان را دیده بودم. شاید در دو اردویی که من غیبت داشتم کی روش در تیم ملی شرکت کرده است، اطلاعی از آن ندارم. قبلاً اجازه استفاده تیم بانوان از وسایل و امکانات و تجهیزات تیم بزرگسالان داده نمیشد اما خوشبختانه در این دو سال اخیر از استخر کی روش و زمین چمن اصلی استفاده کردیم. تمرین کردن روی چمن مصنوعی بسیار ظلم بود مخصوصاً که کیفیت آن به خوبی شرایط امروز نبود. تمام کسانی که امروز در کنار تیم ملی حضور دارند دلسوز هستند و باید ببینیم چه نتیجهای در مرحله دوم انتخابی المپیک میگیریم، این بسیار مهم است. همیشه به بازیکنان می گویم این مسابقات بسیار سرنوشت ساز است. اگر در این مسابقات نتیجه بگیریم حمایتها بیشتر خواهد شد اما اگر نتیجه نگیریم ممکن است شرایط تغییر کند.
* به حضورم در تیم ملی انتقادهای بسیاری شد
کی روش زمان بسیاری در ایران داشت، نمیگویم ۸ سال اما حداقل ۵ سال زمان به کی روش داده شد به تیم ملی بانوان نیز باید زمان داد. ابتدا نسبت به حضور من در تیم ملی انتقادهای زیادی میشد چرا که میگفتند قمی سن بالایی دارد. در دو مرحله از اردو شرکت نکردم تا جوانان این فرصت را داشته باشند اما متوجه شدند با این جوانان به نتیجه نخواهند رسید و باید زمان داده شود. برخی از تیم ملی نقد میکنند اما این نقدها فوتبالی نیست شاید از روی دشمنی چنین صحبتهایی را میکنند. باید تمام عوامل را در کنار هم چید و سپس نقد کرد. در تورنمنت هند نتایج خوبی کسب نکردیم و همه از عدم نتیجه گیری تیم انتقاد کردند. ما نیز ناراحت بودیم اما باید دلایل این ناکامی را شناسایی کرد. تیم ملی خیلی سریع بسته شد، دو بازی سنگین در مسابقات لیگ در روز و سه پرواز را پشت سر گذاشتیم تا به محل مورد برگزاری رقابتها رسیدیم.
* نقد میکنند بدون اینکه تمام جوانب را در نظر بگیرند
نقد میکنند اما تمام جوانب را در نظر نمیگیرند. شکست مقابل تیمهایی مانند هند و نپال نتایج خوبی نبود ای کاش آسیب شناسی شود. متأسفانه این موضوع مهم که تمام بازیکنان در تیمهای حرفهای لیگ برتر شرکت نمیکنند در نظر گرفته نمیشود. شاید کی روش دو روز مانده به اعزام برای یک تورنمنت، بازیکنان را جمع آوری میکرد. چرا که آنها از نظر بدنی آماده بودند اما در لیگ بانوان تنها شاید دو تیم حضور دارد که به صورت حرفهای تمرین میکند، سایر تیمها تمرینی ندارند. لیگ ما نسبت به گذشته پیشرفت داشته اما هنوز به سطح مطلوب و ایده آل نرسیده است، چون اسپانسر وجود ندارد و باشگاهها حمایت نمیکنند. برخی از تیمها حتی زمین برگزاری مسابقات را ندارند. تمام این مشکلات باید در نظر گرفته شود.
* در آیندهای نه چندان دور حرف برای گفتن خواهیم داشت
بزرگترین مشکل ما از نظر بدنی است که از دو اردوی قبل پیش از بازی با بلاروس یک مربی بدنساز در کنار تیمهای ملی حاضر شد تا بازیکنان را به آمادگی برساند. رقابتهای لیگ هنوز به سطحی از حرفهای گری نرسیده تا بازیکنان بتوانند در طول مسابقات تمرینات خوبی داشته باشند. امیدوارم این مشکلات برطرف شود. نسبت به روز اولی که فوتبال بانوان شروع به فعالیت کرد بسیار پیشرفت کردهایم. با توجه به بازیهای تدارکاتی که انجام دادهایم و با تمریناتی که انجام دادهایم مطمئنم در آیندهای نه چندان دور حرف برای گفتن داشته باشیم.
* رویایی ترین دوارن زندگیام در تیم ملی، مسابقات انتخابی المپیک ۲۰۱۲ لندن بود
قبول دارم که رنکینگ تیمهای هم گروه ما در مسابقات مرحله دوم رقابتهای انتخابی المپیک ۲۰۲۰ از تیم ملی پایینتر است اما این تیمها هر سه ماه یک بار حداقل در دو تورنمنت و یک دیدار تدارکاتی با تیمهای سطح بالا برگزار میکنند. فوتبال هند بسیار متفاوت شده است. در انتخابی المپیک لندن ۲۰۱۲ از مرحله اول صعود کردیم و به عنوان سرگروه راهی دور بعد شدیم. در مرحله دوم ناظر بحرینی اجازه بازی با حجاب را نداد، تا آخرین لحظه امید به بازی داشتیم اگر ایران در آن بازیها شرکت میکرد شانس حضور به مرحله سوم را داشت، بهترین تیم ملی فوتبال بانوان ایران متعلق به همان دوران بود. بازیکنان انگیزه داشتند و یکی از رویایی ترین دوران حضورم در تیم ملی به همان دوران باز میگردد. موقع رژه رفتن مدام به ما اعلام کردند که حجاب را از سر برداریم در غیر این صورت اجازه بازی را نخواهند داد. اما توجهی نکردیم تا اینکه وارد زمین شدیم حتی مراسم ابتدایی بازی را نیز انجام دادیم اما پس از آن، سوت سه هیچ به نفع حریف را زدند و ما از مسابقات حذف شدیم. جالب است که یک ماه پس از این مسابقات، حجاب دیگر مانعی برای آنها نبود و فقط در آن مسابقات اجازه بازی به تیم ملی داده نشد!
* اگر به مرحله سوم صعود نکنیم اوضاع وخیم میشود
ملی پوشان از خود انتظار کسب نتیجه دارند، باید تمام توان و قدرت خود را به کار گیریم تا تیم از این مرحله صعود کند. چون اگر تیم به مرحله سوم صعود نکند اوضاع بسیار وخیم خواهد شد و دیگر جای گلایه نیست. دو دیدار تدارکاتی مقابل بلاروس در ایران و شرکت در تورنمنت هند که سه بازی تدارکاتی نیز آنجا برگزار شد. اینها همه کارهایی بود که فدراسیون برای تیم ملی انجام داد. امیدِ زیادی به صعود داریم، با وجود حسین عبدی (مشاور فنی) و کادر فنی شرایط خوبی بر تیم ملی حکم فرماست، از نظر روحی، روانی، امکانات، بدن سازی و آنالیزور شرایط خوب است. تغذیه هم زیر نظر ایفمارک انجام میشود. فدراسیون تمام عزم خود را جزم کرده تا ما به مرحله بعد صعود کنیم. ۸۰ درصد بازیکنان جوان هستند، انگیزه دارند و امید داریم از این مرحله بگذریم.
* نباید هیچ تیمی را دست کم بگیریم
زمان هلنا میگفتیم فیلیپین تیم قدرتمندی نیست و آن را شکست خواهیم داد اما ۶ گل از این تیم دریافت کردیم. حال نیز با تیمهای فلسطین، فیلیپین و چین تایپه هم گروه هستیم نباید هیچکدام را دست کم بگیریم. باید از مرحله بعد صعود کنیم چرا که در صورت عدم کسب نتیجه، فوتبال را باید دیگر کنار بگذاریم.
* حضور مشاوران فنی مرد در کنار تیم ملی باعث پیشرفت است
به غیر از عبدی هر فرد دیگری که تجربه بازی داشته باشد و بتواند به فوتبال بانوان کمک کند، اتفاق خوبی است چرا که ما به دنبال پیشرفت فوتبال هستیم و نمیخواهیم در سطح فعلی باقی بمانیم. عبدی در مدت زمان کوتاهی که در کنار تیم ملی حضور دارد نکات فنی بسیاری را آموزش داده است. میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم تا تجربه و اطلاعات عبدی را در اختیار بگیریم. اینکه گفته میشود مردان نباید در کنار تیم زنان حضور داشته باشند را قبول ندارم. در واقع سکان هدایت تیمهای ملی در دست بانوان است و ما فقط از تجربیات مردان استفاده میکنیم. چه در فوتبال و چه در فوتسال حضور مردان باعث پیشرفت میشود و این را باید پذیرفت که مردان مدت زمان بیشتری در این رشته فعالیت داشتهاند و طبیعتاً تجربه بیشتری دارند و میتواند بسیار به تیم زنان کمک دهنده باشد.
* سرباز تیم ملی هستم
من در تیم ملی در پست تخصصی خودم بازی نمیکنم و هافبک راست هستم. ما سرباز تیم ملی هستیم و هر تصمیمی که تیم ملی گرفته باشد آن را انجام میدهیم. صلاحدید کادر فنی این است و من نیز آن را پذیرفتهام. به سارا فکر نمیکنم و فقط به تیم ملی فکر میکنم.
* در صورت بخشش طلبم قرار بود رضایت نامه دهند
فارغ از بازیهای فصل جدید ۱۵۳ بازی به همراه ۲۴۸ گل زده حاصل حضور من در تیم ملوان بود. نزدیک به ۳۸ میلیون تومان را بخشیدم و از تیم جدا شدم چرا که خیلی از سوی مسئولان باشگاه اذیت شدم. قرار بود در لیگ عراق شرکت کنم و نیاز به رضایت نامه باشگاه داشتم. از باشگاه شکایت کرده بودم، تمام کارهایم را انجام داده بودم و فقط منتظر دریافت رضایت نامه بودم. از مسئولان باشگاه تقاضای رضایت نامه کردم اما آنها امتناع کردند. بیان کردند تنها در یک صورت رضایت نامه را در اختیارم میگذارند که طلب خود را ببخشم! قراردادم با باشگاه به اتمام رسیده بود اما تسویه مالی صورت نگرفته بود. مجبور شدم قرارداد مالی را ببخشم تا رضایت نامه را از آنان دریافت و به تیم عراقی تحویل دهم. بدترین دوران را گذراندم. مصاحبهای را علیه مسئولان باشگاه انجام دادم و این بهانهای برای انحلال تیم ملوان شد.
* تهدید کردند در صورت جدایی از ملوان تیم را منحل خواهند کرد
قبل از حضورم در عراق با دنیا مالی صحبت کردم به او گفتم که مردانه یک چیز را به من بگویید. اعلام کردم که قصد جدایی از تیم را دارم که او گفت در صورت جدایی از ملوان، تیم را منحل خواهم کرد. گفتم چه تضمینی برای ماندن من وجود دارد که گفت تسویه حساب مالی را انجام خواهد داد. از او زمان خواستم که نهایت ۱۰ روز فرصت داده شد. به او گفتم که این قول شما مردانه است؟ احمدزاده که آنجا حضور داشت گفت دنیا مالی قول نمیدهد و اگر داد سر آن خواهد ایستاد. به همین دلیل و به احترام حرف احمدزاده پذیرفتم و گفتم اگر این مهلت به ۱۱ روز کشیده شود، حتماً شکایت خواهم کرد و این اتفاق افتاد و خبری از دنیا مالی نشد و مجبور به شکایت شدم.
* ۱۱ میلیارد برای خرید سهمیه تیم مردان داشتند اما…
به دنیا مالی گفتم ۱۲ سال در ملوان حضور داشتم. هیچ سالی پول من پرداخت نشد، چه زمانی قرار است پول مرا بدهید. تمام درآمد من از فوتبال است. بارها تهدید شدم در صورت جدایی تیم را منحل خواهند کرد. در همین دوران بود که به عراق رفتم و از آنجا شنیدم که مسئولان باشگاه قصد دارند سهمیه نفت تهران را به مبلغ ۱۱ میلیارد تومان خریداری کنند که پس از آن مصاحبهای تند علیه مسئولان کردم و گفتم چگونه نمیتوانند مبلغ قراردادم را بدهند اما برای کسب خرید تیم مردان سرمایه گذاری میکنند!
* دنیا مالی به دنبال تکذیب مصاحبهام بود
دنیا مالی بسیار دنبال من میگشت تا مصاحبهام را تکذیب کنم. من حقیقت را اعلام کرده بودم همین باعث شد تا تیم را منحل کنند اما روسیاهی برای خودشان ماند. مردم لعنت را به آنها فرستادند چون برای سرپا ماندن این تیم، ۱۲ سال بازیکنان زحمت کشیدند. در انزلی به ما زمین داده نمیشد. مجبور بودیم حدود چهار ساعت رفت و برگشت، زمان را طی کنیم تا به محل تمرین برسیم. زمینی که در نزدیکی کوه قرار داشت و پر از خار بود. بازیکنان به همراه مریم ایراندوست تمام خارها را با دست کنده بودند تا زمین برای انجام تمرینات آماده شود. با چنین شرایط سختی ملوان را قهرمان چندین دوره مسابقات لیگ کردیم، در چنین جایگاهی قرار دادیم و در نهایت با تصمیم یک فردِ زن ستیز از بین رفت.
* از مصاحبه ام علیه مسئولان پشیمان نیستم
از آن مصاحبه اصلاً پشیمان نیستم حتی اگر هزار بار به آن روز برگردم باز هم چنین صحبتهایی را خواهم کرد. ای کاش در اطراف ما مسئولانی حضور داشتند که دلشان به حال تیم میسوخت و مانع از چنین اتفاقی میشدند. مطمئنم در حال حاضر کسی اجازه چنین کاری را به تیم نخواهد داد. پس از دو سال، بار دیگر در حالی به رقابتهای لیگ بازگشتهایم که محبوبیت دو چندانی را کسب کردهایم. در هر بازی ما در انزلی حدود ۴ هزار تماشاگر خانم در ورزشگاه حاضر میشوند و بازی را نگاه میکنند. از پیر و جوان برای تماشای بازی در ورزشگاه حاضر میشوند. غبطه میخوریم که چگونه دو سال چنین بلایی را سر ملوان آوردند. آن هم با وجود چنین هواداران و تماشاگران با عشقی که شاید در هیچ کجای ایران حضور نداشته باشد. بازیکنان تیم از این قضیه بسیار خوشحال هستند که با توجه به شرایط بد اقتصادی کشور مردم با چنین مشکلاتی حداقل دو روز در هفته با حضور در ورزشگاه و تماشای مسابقه فوتبال دلشان شاد میشود چه با برد چه با باخت.
* فوتبال زنان پشت ویترین است و دیده نمیشویم
اصلاً پشیمان نیستم و اگر هزاران بار به گذشته برگردم با توجه به تمام سختیها باز هم فوتبال را انتخاب میکنم. فاصله بین زنان و مردان همیشه وجود دارد اگر میگویند فوتبال مردان ویترین است ما پشت ویترین هستیم و دیده نمی شویم. با این قضیه کنار آمدهایم. منبع درآمد ما از فوتبال است. هیچکدام از بازیکنان شاغل نیستند چرا که زمانی برای این کار وجود ندارد. مدام در مسابقات شرکت میکنیم. ولی متأسفانه از نظر مالی شاید یک درصد قرارداد مردان برای تیم زنان هزینه نمیشود. اسم مسابقات در حقیقت لیگ حرفهای است اما در حقیقت چنین نیست
* شرایط بازی در «سن سیروس» فراهم شد
یک سال قبل از انحلال تیم ملوان برای برگزاری مسابقات خود در رشت حاضر میشدیم جایی که قطب مخالف انزلی محسوب میشد و هوادارانش با هم کری داشتند. نهایت ۱۰۰ تماشاگر در ورزشگاه حاضر میشدند اما امسال مالک باشگاه شرایطی را فراهم کرد که ما بازیها را در «سن سیروس» یا همان ورزشگاه تختی انجام دادیم که این اتفاق خوبی بود. یک سری مشکلات دارد اما اینکه در شهر خودمان است، خوب است. از فومن و رشت برای تماشای بازیهای ما به ورزشگاه تختی می آیند در این مدتی که در اردوهای تیم ملی حضور داشتم دلم بسیار برای ورزشگاه تختی تنگ میشود.
* هوادار اگر هوادار باشد در هر شرایطی حضور دارد
زمان بازیهای تیم ملی طوری بود که برای جذب هواداران شرایط سخت بود. اما به هر حال هر تایمی که باشد هواداران اگر هوادار باشد خودش را برای تماشای بازی به زمین میرساند. نکته دیگر پوشش خبری این مسئله است اینکه چگونه بخواهیم تبلیغات را انجام دهیم. انزلی شرایطش با تیم ملی متفاوت است. بانوان استان همگی عاشق فوتبال هستند، در تبلیغات رسانهای خود در فضای مجازی بسیار فعال هستیم. برای تیم ملی اگر تبلیغات بیشتری انجام میدادند شاید تعداد بیشتری میآمدند اما عشق و علاقهای که در انزلی برای فوتبال وجود دارد در هیچ کجای دنیا نمیتوان پیدا کرد.
* فوتبال دختران برای مردم تهران عجیبتر از شهرستانهاست
در تهران این اتفاق بیشتر رخ میدهد که فوتبال بازی کردن خانمها عجیب است و بارها این سوال از من پرسیده شده که مگر تیم فوتبال بانوان وجود دارد اما در انزلی این گونه نیست و شناخت کاملتری از این موضوع دارند.
* هواداران ما با تهیه بلیط وارد ورزشگاه میشوند
در سیرجان نیز تماشاگران خوبی در ورزشگاه حاضر میشوند اما آنها دانش آموزان را از مدارس میآورند و اعلام کردهاند که رکود هواداران ملوانی شکسته شد (با خنده). این نیز ابتکار خوبی برای جذب تماشاگر است، اما تماشاگر ملوان برای بازی بلیت تهیه میکند و این بسیار حائز اهمیت است. هیچ جای دنیا هوادار انزلی را ندارند. بلیت ۳ هزار تومان است و پیر و جوان در صف میایستند تا بعد از تهیه بلیت در ورزشگاه حاضر شوند و این برای ما ارزشمند است. این یعنی هوادار تمام سختیها را با جان و دل پذیرفته است.
* پاداش افشار به بازیکنان ملوان
مهناز افشار، هم در کنار تیم ملی و هم در کنار تیم ملوان حضور داشته و حتی به بازیکنان تیم ملوان پاداش پرداخت کرده است. پس از حضور افشار در کنار تیم در بازی مقابل تیم آذرخش تهران مدام در ارتباط بودیم و چون بازیکنان مقابل ارومیه بازی خوبی نشان دادند مبلغی را به بازیکنان به عنوان پاداش پرداخت کرد. حضور او در کنار تیم ملی مقابل بلاروس نیز باعث دلگرمی بازیکنان شد چرا که او چهره شناخته شده سینمای ایران است و حضورش باعث انگیزه بازیکنان میشود.
* مستند نیکی کریمی درباره ملوان مجوز پخش نگرفت
با نیکی کریمی سال ۹۱ آشنا شدم که برای تهیه یک مستند سر تمرین تیم ملوان حاضر شد. مدت کوتاهی در تماس بودیم اما همه چیز تمام شد. مستندی ساخته شد اما اجازه پخش آن داده نشد و دلیل آن را نمی دانم. مستندی بود که درباره مشکلات اقتصادی فوتبال زنان و تفاوت با فوتبال مردان بود اما نمی دانم چرا پخش نشد.
* جایگاه امروزم حاصل حمایت خانوادهام است
لیسانس تربیت بدنی دارم. سال ۹۰ مدرکم را گرفتم و تا به امروز نیز تصمیم دارم ارشد شرکت کنم اما زمانش را به دست نیاوردم. جایگاهی که امروز در فوتبال دارم حاصل حمایتهای خانوادهام است. در برخی موارد واقعاً کم میآوردم اما مادر و پدرم با صحبتهایشان مرا تشویق به ادامه کار میکردند و حمایتهایشان باعث شد تا ادامه دهم تا قبل از گرفتن دیپلم، اولویت خانواده درس بود اما پس از آن مرا تشویق به فوتبال کردند. هیچ گاه دوست ندارم دوران دبیرستان را تکرار کنم چون به خاطر درس خواندن باید زمان کمتری را به فوتبال اختصاص میدادم به این دلیل از درس متنفر بودم. دوست دارم مقابل تیم آمریکا بازی کنم چون فوتبال بسیار قدرتمندی دارد و میخواهم با بازی مقابل این تیم، تفاوت فوتبالمان را ببینیم. تیم باشگاهی بارسلونا را دوست دارم و امیدوارم یک روز در این باشگاه بازی کنم.
* از خودمان برای تیم ملی میگذریم
از ۲۷ اسفند تا ۲۴ فروردین در خدمت تیم ملی هستم. یک سال در میان عیدها در کنار خانواده نیستیم. ما ایرانی هستیم و انسانهای احساسی. از اینکه عیدهای زیادی در کنار خانواده نبودم ناراحت شدم و امسال نیز باز این اتفاق تکرار میشود. بعضی مراسم و روزها برای ما ایرانیان مهم است که یکی از آنها عید نوروز است. با مشکلاتی که مردم این روزها با آن دست و پنجه نرم میکنند شاید لذت بخش تر از سالهای قبل نباشد که برای رسیدن عید لحظه شماری میکردیم. مردم در فشار هستند. برای تهیه یک سفره هفت سین مبلغ زیادی باید هزینه شود. با تمام این صحبتها دوست داشتم عید را کنار خانوادهام باشم اما صحبت از تیم ملی کشور است و از خودمان میگذریم تا بتوانیم در راهی که قدم گذاشتهایم به نتیجه برسیم.
* ورزشکاران در شرایط سخت اقتصادی دل مردم را شاد میکنند
کسی را مواخذه و مجازات نمیکنیم فقط مشکلات را بیان میکنیم که مردم فشار زیادی را تحمل میکنند. امیدوارم این مسائل حل شود چرا که شرایط بسیار سختی حکم فرماست. ورزشکاران جزو آن دسته از افرادی هستند که میتوانند در چنین شرایطی با کسب پیروزی در شرایط مختلف دل مردم را شاد کنند.
* تلخترین خاطره ورزشیام حذف از انتخابی المپیک بود
منع حضورمان در مرحله دوم مسابقات انتخابی ۲۰۱۲ لندن، تلخترین خاطره ورزشی ام است.
* با هت تریک بازی باخته را بردیم
در بازی جام حذفی مقابل تیم اصفهان یک بر صفر عقب بودیم. بازی را به تساوی کشاندیم و در دقیقه ۸۴ موفق شدم گل دوم را به ثمر برسانم و باعث حذف تیم آینده سازان که یکی از مسابقات خوب بود، شدیم. یکی از حسهای فوق العاده زندگی ام بود که من موفق شدم دل ۲۵ نفر از اعضای تیم را شاد کنم. اگر آن گل به ثمر نمیرسید ممکن بود تمام شرایط بر علیه ما بشود. تا دقیقه ۳۵ دو گل عقب بودیم، پس از دریافت گل نخست، ایراندوست به من گفت تیم را جمع کنم، گفتم نمیتوانم. با دریافت گل دوم ایراندوست روی نیمکت نشست و فقط من را تماشا کرد، با خودم گفتم باید کاری انجام دهم، دقیقه ۳۸ بازی گل اول را زدم، دقیقه ۴۴ گل دوم و بازی را به تساوی کشاندم. در شروع نیمه دوم نیز گل سوم را زدم، اواخر بازی نیز یکی دیگر از بازیکنان گل چهارم را به ثمر رساند تا بازی باخته را چهار بر دو پیروز شویم.
* از من راجع به سارا قمی میپرسند؟!
خیلی از مردم به من لطف دارند و گاهی من را شرمنده میکنند. در شهر خودمان بیشتر شناخته شده ام، در تهران اگر متوجه ورزشکار بودنم شوند از من راجع به سارا قمی میپرسند که خجالت می کشم و به آنها نمی گویم که قمی خودم هستم. اسم را شنیده اند اما چهره را نمیشناسند. از اینکه فوتبال بانوان کم کم در حال شناخته شدن است خوشحال میشوم، اینکه اسمم در فوتبال زنان مطرح شود، یکی از آرزوهایم بود و باعث خلق یک خاطره خوش در زندگیم میشود.
* ورزش بی رحم نیست، انسانها بی رحمش کردند
در ورزش حرفهای هم انسانهای بی رحم وجود دارد هم لحظات بی رحم، تمام خاطرات بدم را فراموش میکنم و نمیگذارم چیزی در ذهنم باقی بماند. تلخترین خاطرهام حذف از انتخابی لندن بود، ورزش ذاتاً بی رحم نیست، بلکه آدمهایی که در آن قرار دارند باعث بی رحم شدن آن میشوند، حسادت باعث بی رحمی انسانها میشود. برخی، افراد را پایین می کشند تا زمینه پیشرفت را برای خود فراهم کنند اما این اتفاق هیچ گاه برای آنها نمیافتد، چرا که طبیعت این چنین است. انسانها هستند که چهره ورزش را بی رحم میکنند و این از حسادت سرچشمه میگیرد.
* ایراندوست به بخش بزرگی از زندگیام تبدیل شد
در کنار خانوادهام که شامل پدر، مادر و خواهر و برادرم میشود و بهترینهای زندگیم به شمار میروند، مریم ایراندوست نیز در این خانوادهام جا دارد. از ۱۳ سالگی تا به امروز ایراندوست بخش بزرگی از زندگیام به شمار میرود و بیشترین زمانهای خود را با او سپری کردهام. ایراندوست تنها یک مربی نیست، نه تنها برای من، بلکه برای تمام بازیکنان ملوان و جوانانی که در تیم ملی حضور دارند، ایراندوست برای آنها مربی، دوست، خواهر و مادر بود. او در فوتبال همه چیز را برای شاگردانش تمام کرد. بازیکنان برای حضور در فصل جاری مسابقات لیگ تمام قراردادهای خود را صفر کردهاند، در رأس این تیم شخصی به نام مریم ایراندوست حضور دارد، بازیکنان به عشق او در این تیم حضور دارند. حتی در مسابقات دسته یک خود ایراندوست برای تیم بازی کرد، چرا که تعداد بازیکنان به حدنصاب نرسید تا بتوانیم به لیگ برتر صعود کنیم.
*آرزویم بازی در «آزادی» است
عاشق این هستم که بازی در آزادی را تجربه کنم، با توجه به تلاشی که فدراسیون در این زمینه انجام میدهد نمی دانم چرا این درب به روی ما باز نمیشود. نمی دانم چرا این موضوع به یک دغدغه تبدیل شده است. یکی از بزرگترین آرزوهایم بازی در آزادی است. در بازی تیم ملی مقابل بولیوی در ورزشگاه حاضر شدم.
* آرزوی فوتبالی: دوست دارم یک روز یکی از مربیان محبوب ایران شوم.
* الگوی ورزشی: خداداد عزیزی، علی کریمی، الگوهای ورزشی ام هستند. بازیهای خداداد عزیزی را کمتر دیدم چون سن کمی داشتم اما بازیهای علی کریمی را اکثراً تماشا کردم. پدرم پرسپولیسی بود خود من نیز ملوانی هستم. بین استقلال و پرسپولیس هم طرفدار تیمی هستم که خوب بازی کند. از تیمهای باشگاههای اروپایی نیز طرفدار بارسلونا و مسی هستم.
* ازدواج: به ازدواج فکر نمیکنم، زندگی ما روی هوا است، چرا یکی دیگر را درگیر کنم. ورزشکار حرفهای، زندگی مشخصی ندارد، ما حتی عیدها در کنار خانواده نیستیم، فکر نمیکنم شریک زندگی به این راحتی با این مسائل کنار بیاید. اگر روزی دختردار شوم حتماً او را برای حضور در فوتبال تشویق میکنم. باید علاقه او را ببینیم، اگر علاقه داشته باشد حتماً از او حمایت خواهم کرد.
* با چه چیزی آرام میشوی: چند وقت است حتی آهنگ گوش نداده ام، با جدول حل کردن خودم را آرام میکنم، تنها تفریحی است که به من آرامش میدهد و ذهنم را از تمام چیزها خالی میکند.
صحبت پایانی:
از همین جا دست پدر و مادرم را می بوسم، واقعاً از من حمایت کردند و هیچ گاه در اوج ناامیدی، من را ترک نکردند، با صحبتهایشان به من امید دادند. از ایراندوست بسیار تشکر میکنم، او با بازگشتش، شور و هیجان را به فوتبال ایران و لیگ بانوان تزریق کرد.
سوت بازی مس کرمان و تراکتور تبریز به میلاد موسوی رسید
کیان شیرزاد به تیم فوتبال نونهالان ملوان بندرانزلی پیوست
۲۲ هزار جلد کتاب در کتابخانه عمومی خمام موجود است
اهدای اعضای بدن شهروند گیلانی؛ نجاتبخش ۳ بیمار بدحال
برنامه گشتهای بازرسی از سطح بازار خمام مرتب انجام می شود