گرچه مشکلات کشاورزان گیلانی با توجه به خصلت بازتابی ان در سطح ملی از سوی نمایندگان ادوار مختلف مجلس بازگو شده است، اما با وجود توسعه نیافتگی در نهادهای کشاورزی مرتبط با موضوع، معلوم می شود کارایی و تاثیری نداشته است. آیا حضور مشقت بار زنان و دختران جوان در مزارع پر لجن و میکروب و گل و لای، به مدت یک الی دو ماه (از کشت تا برداشت) آن هم زیر باران های شدید بهاری و رعد و برق و دست و پای در گل فرو رفته، کمر خمیده و ساعت ها کار سخت روزانه، افتخار است؟!
برنج کاری که نه ” به رنج کاری” نام شایسته ای است که بایستیی بر فعالیت های کشاورزان زحمتکش شالیکار اطلاق کرد.
پدیده افزایش قیمت برنج ظاهرا کارکرد حمایتی، تامینی و اقتصادی برای کشاورزان تلقی شده است در حالیکه این افزایش قیمت، آن هم در زمانی که برنجی در نزد شالیکاران باقی نمانده، نصیب دلالان و واسطه هایی است که در فصل نیاز شالیکاران یعنی شهریور و مهر هر سال برنج را به قیمت ارزان از دست کشاورزان خارج کرده اند. آنچه در این بین نصیب کشاورز روستایی و رحمت کش گیلانی می شود تنها رنج و درد و بیماری است.
همه می دانیم که یکی از تبعات کشاورزی سنتی و حضور در مزارع لجن و گل و لای گیلان، برای مادران و زنان میان سال، پوکی زودرس استخوان، رماتیسم مفصلی، دیسک کمر، انحراف ستون فقرات و بیماری های انگلی و پوستی است و دختران و زنان جوان که چنین رهیافتهایی را با چشم خود می بینند هرگز تن به چنین فلاکتی نمی دهند.
تمرکز و گسترش فعالیت های تجاری، اداری و خدماتی شهری نوعی جدایی گزینی و جایگزینی برای فعالیت ها و فضاهای کشاورزی سنتی گیلان است. بدین خاطر جریب جریب زمین کزروعی روستایی و حاشیه شهرها و بخش ها، کم کم جای خود را به واحد های مسکونی، تجاری، صنعتی جدید داده و خانواده ها و نیروهای کار فراوانی را به شهر ها کشانده است تا با کار کم بهره زیاد تری ببرند.
انتقال دستاوردهای تکنولوژیک و پیدایش حوزه های جدید و پیشرفته در حوزه خدمات و تجارت، نیروهای کار گیلانی را به عرصه هایی کم دردسر و مناسبات اقتصادی رود بازده می کشاند و دیگر حاضر نیست به روستایش و انجام کارهایی از نوع پر رنج و پردردسر برگردد.
اگرچه در بخش هایی از مزارع زیر کشت، دولت محترم اقدااتی چون تسطیح اراضی و مکانیزه کردن برداشت را داشته است، اما همه می دانیم این پدیده، بافت و روابط سنتی کشاورزی در شالیزارها نتوانسته است بهم بزند.
فرزندان ما در مدارس امروز، خود را در کهکشان مارکونی (عصر ارتباطات الکترونیکی، ماهواره ها و رسانه های دیجیتال) می بینند، و سعی دارند خود را از کشورهای جهان سومی و توسعه نیافته بیرون ببینند، اما در بازگشت از مدرسه، والدین خود را میبینند (در روستاها) که هنوز همان کاری را می کنند که اجداد آنها در 4 قرن گذشته در مزارع انجام می دادند و این تناقض اشکار را نمی توانند توجیه کنند.
حل و فصل مسائل کشت و زرع در گیلان به مطالعه راهبری وسیعی نیازمند است اما چند راهکار اولیه را به عنوان تلنگری برای مسئولان و نمایندگان طرح می نمایم:
1-بسط و گسترش تعاونی های کشت و صنعت در سطح روستاها و بخش ها(این شیوه در مازندران و گستره سطح کشت آن نهادینه شده است) با تشویق دولت و نهادها.
2-حل و فصل مساله مالکیت اراضی و اسناد مالکیت قطعی حسب تکلیف برنامه چهارم توسعه برای روستاییان، که این امر می بایست در پایان سال دوم برنامه چهارم یک سره می شد.
3-در اختیار گذاردن تعدادی ماشین آلات کشاورزی برای کاشت و برداشت برنج به نهاد شوراهای اسلامی روستایی تا به نوبت در اختیار کشاورزان شالیکار قرار گیرد.
4-تثبیت قیمت برنج و افزایش آن، و کنترل واردات برنج آلوده خارجی و ارزان و بی کیفیت هندی و پاکستانی به کشور.
5-منع تبدیل کاربری مزارع و محصول استراتژیک برنج در تمام سطح منطقه.
6-تشکیل تعاونی های کارگری با نیروی کار برای کشت و برداشت شالیزارها در سطح بخش ها و روستاها.
7-کشت و برداشت شراکتی با مالکان توسط دولت و جهاد کشاورزی در تمام مناطق و مزارعی که زیر کشت قرار نگرفته است به صورت اموزشی و نمونه و ترویجی تا به الگویی برای کشت صنعتی تبدیل شود.
ید الله ازرمی سه ساری
عضو هیات علمی دانشگاه
نظری ثبت نشده است