«سبک زندگی اسلامی» به مثابه پرقدمت ترین منبع نظری (تئوریک) و مخزن عملی (پراتیک) این علم در تاریخ تمدن، یک شاخص معرفتی ممتاز و بی همتا دارد.
همه اجزای معرفت دینی، پیوندی ناگسستنی میان ملک و ملکوت، طبیعت و مابعدالطبیعه، دنیا و آخرت و زمین و آسمان برقرار می سازد و ناظر به همه ابعاد ساحت انسانی است.
از این رو، از دل سبک زندگی اسلامی «تمدن مشرقی» پدیدار گشت که نه تنها از «فکر فلسفی» تا «ستاره شناسی» درون آن تولد یافت، بلکه «آداب زندگی» و «رفتار اجتماعی» به انسانی ترین وجه ممکن در بستر آن به تکامل رسید؛ آن هم در روزگاری که «غرب معاصر» بیشتر یک مکان جغرافیایی شناخته می شد تا یک تمدن زنده و اروپا در سیاهی قرون وسطی فرو رفته بود.
این معادله تاریخی از 4 قرن پیش معکوس شد و به تدریج دوران سکوت «تمدن اسلامی» رقم خورد، اما امام خمینی(ره) با احیاء ریشه های معرفت شیعی، این «تمدن خفته» را بیدار کردند و 77 سال پیش در نخستین وصیت نامه عرفانی خود به آسیب شناسی «سبک های ظاهری زندگی غربی» و «اندیشه تجدد» (زیربنای سبک زندگی مدرن) پرداختند و «این اشباح مدعی تجدد» را «از شیطان پست تر» نامیدند.
امام خمینی(ره) در سال 1314هجری شمسی – درست زمانی که آمریکایی ها تازه مشغول بازیابی واژهlife style (سبک زندگی) بودند- فرمودند: «میان آنان [تجددگرایان] و تمدن آن چنان فاصله ای است که اگر به شرق روند، تمدن به غرب گریزد و اگر به غرب روی آورند، تمدن به شرق برود.»
life style (سبک زندگی) به عنوان یک مفهوم در ادبیات علوم انسانی آمریکا از ابتدای قرن بیستم و با تئوری های فیلسوفان پراگماتیست (عملگرا) عینیت بیشتری پیدا کرده است، اما به طور مشخص یک روانشناس یهودی به نام «آلفرد آدلر» را از کسانی می شناسند که در سال1929 میلادی این واژه را بازیابی کرد.
آدلر پس از جنگ جهانی اول، «کلینیک های راهنمای کودکان» را در مدارس وین سازماندهی کرد و در دهه 1920 تئوری های روانشناسی فردی او پیروان زیادی یافت.
او یکی از دستیاران برجسته «زیگموند فروید» بود و البته از او جدا شد، چون معتقد بود که فروید یک کلاهبردار است و روانکاوی او را نیز «کثیف» می دانست. البته فروید هم آدلر را آدمی پریشان و دیوانه شهرت می نامید. در نگاه روانشناختی آدلر، سبک های زندگی مجموعه ای از طرز تلقی ها، ارزش ها، شیوه های رفتار، حالت ها و سلیقه ها در هر چیزی را در برمی گیرد.
در این تلقی، «موسیقی عامه»، «تلویزیون»، «آگهی ها» و… تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می کنند. این نوع نظریه پردازی که قائل به ساختن تصور و تصویر برای امتداد سبک زندگی لیبرال یا همان «رویای آمریکایی» در ذهن افراد است، ناگزیر باید از طریق مهندسی اجتماعی خود را عینیت و موجودیت ببخشد.
«ساموئل هانتینگتون» از پرنفوذترین تئوریسین های امنیتی-نظامی آمریکا بوده است و البته این وجه او در ایران کمتر شناخته شده، همان طور که نظریه «سبک زندگی» او کمتر تحلیل شده است. هانتینگتون در کتاب «چالش های هویت در آمریکا» موفقیت نظام سیاسی آمریکا را در «هویت سازی» می داند.
او معتقد است که علی رغم حضور افراد متعدد خارجی با رسوم، اعتقادات و فرهنگ های متفاوت و بعضا متضاد با تمامی جهان خاکی در آمریکا، این کشور در یکسان سازی هویتی موفق عمل کرده و این موفقیت را در یک کلمه «آمریکایی کردن» (Americanization) خلاصه می کند. به گمان هانتینگتون، تداوم جامعه آمریکا در پرتو فرآیند آمریکایی کردن و صدور سبک زندگی آن ممکن می شود.
او براساس مدل «مرکز-پیرامون» یا «شمال-جنوب» بحث می کند و می گوید آمریکایی کردن سبک های زندگی در کشورهای هدف، سبب افزایش حداکثری عمق استراتژیک آمریکا می شود، پس باید سبک زندگی آمریکایی را وارد زندگی پیرامونی ها و جنوبی ها نیز کرد.
نخستین بار، صدور سبک زندگی آمریکایی به عنوان یکی از ابزارهای رسمی سیاست خارجی آمریکا با تدوین «طرح مارشال» در سال .1947م اتفاق افتاد. ماجرا این بود که روز پنجم ژوئن 1947 کمیته ای به ابتکار «جرج مارشال» وزیر امور خارجه آمریکا برای بررسی نحوه کمک به اروپای ویران شده پس از جنگ جهانی دوم تشکیل شد.
براساس طرح مارشال، آمریکا میلیاردها دلار به دولتهای غربی مانند فرانسه و آلمان وام کم بهره داد تا آن ها بتوانند هم کارخانه های تولیدی خود را راه بیندازند و هم از کالاهای آمریکایی خریداری کنند.
این طرح، نقطه آغاز جنگ فرهنگی میان لیبرال ها و کمونیست ها بود که به صورت یک رقابت اقتصادی خود را نشان می داد.آمریکا براساس طرح مارشال در سند اعطای وام کم بهره، یک شرط ضمن عقد گذاشت و آن این بود که کشورهایی مثل فرانسه و آلمان در ازای دریافت وام، نه تنها متعهد به خرید کالاهای آمریکایی بلکه متهد به خرید و نمایش فیلم های هالیوود نیز هستند!
البته یک دوره زمانی پیش از این تاریخ را نیز داریم که صدور ارزش های آمریکایی یکی از عناصر دکترین عملیات مخفی سرویس جاسوسی ایالات متحده بود. «جان استاک ول» از روسای سرویس عملیات مخفی سیاسی در سازمان سیا در کتاب «نگهبان اورنگ» اشارات جالبی به این دوره تاریخی دارد.
آمریکایی ها روی نفوذ مردم شناختی طرح ها و پروژه های خود معمولا مطالعه و محاسبه می کنند. سند طرح مارشال، یک توجیه سیاسی هم داشت و در آن تاکید شد که اجرای این طرح از نظر سیاسی نیز به نفع آمریکا است، چون آثار و تبعات اجتماعی آن مانع از اقتدار کمونیست ها و شوروی در اروپا می شد. برای نمونه می گفتند تبعات تجدید اقتصاد آلمان به سبک لیبرالی مانع از آن خواهد شد که کمونیست ها در این کشور به قدرت برسند.
شعارهای «جرج مارشال» جالب بود. او می گفت طرح ما نه علیه کشوری است و نه علیه اندیشه و افکار؛ ولی ضدفقر، گرسنگی، هرج و مرج و بیکاری است. در حالی که امروز خود آمریکایی ها معترف هستند که طرح مارشال، پروژه ای برای صدور سبک زندگی و ارزش های آمریکایی است و آن را از ابزارهای مهم دیپلماسی عمومی خود می دانند.
تئوریسین های برجسته جنگ نرم آمریکا مانند «جوزف نای» از طرح مارشال با عنوان «نقطه ظهور قدرت نرم آمریکا» یاد می کنند و همچنین «ادوارد برمن» در کتاب مشهور «کنترل فرهنگ» معتقد است که با پذیرش طرح مارشال توسط برخی کشورهای اروپایی آنان ناگزیر به پذیرش اجباری ایدئولوژی سرمایه داری نیز شدند.
در دوران ریاست جمهوری بوش پسر، کاخ سفید برنامه ای مطالعاتی را در دستور کار خود گذاشت که عبارت بود از «درس ها و آموزه های طرح مارشال برای پیشبرد اصلاحات در ایران و خاورمیانه». این برنامه نشان می دهد که طرح مارشال به عنوان یک نمونه موفق تاریخی از دید آمریکایی ها همچنان دارای اعتبار و اهمیت است.
در واقع، آنها خیال می کنند که «طرح مارشال» هم اکنون نیز نمونه یک «حمله معتبر فرهنگی» برای پیشبرد فرآیند «آمریکایی کردن» ایران است که تحقق آن به گسترش عمق استراتژیک و هژمونی آمریکا در خاورمیانه می انجامد، اما رهبر انقلاب با گفتمان انقلابی خود مانند همیشه معادلات آمریکایی ها در ایران را به هم زدند.
نویسنده: پیام فضلی نژاد
سوت بازی مس کرمان و تراکتور تبریز به میلاد موسوی رسید
کیان شیرزاد به تیم فوتبال نونهالان ملوان بندرانزلی پیوست
۲۲ هزار جلد کتاب در کتابخانه عمومی خمام موجود است
اهدای اعضای بدن شهروند گیلانی؛ نجاتبخش ۳ بیمار بدحال
تیمهای فوتبال اتحاد خمام و شاهین خشکبیجار به تساوی بدون گل رضایت دادند